غمنامه 3
تومرد زندگی من نبودی.امروز دلم پر حرفه،پر گلایه،پر شکایت.از خودم از تو...
از اینکه برمیگردی وپز معشوقه هایت را به من میدهی.هنوزهم نگران من نیستی.درتقابلی تحریکم میکنی که درجوانی بدون مردمانده ام.بی غیرت اگر به این فکر میکنی عمریست بدون مرد مانده از همه جا هستم.تو زندگی ومردی را در کارهایی میدانی که حیوان هنرش از تو بیشتتر است.خاک بر سر من که از دست تو،کینه تو چه حرف هایی را مینویسم.
امروز خبر آمد که عاشقی تعطیل جمه نیامده فاتحه ی عاشقی را باید خواند.
کوه آتشفشان از درون بسوز تا دیگران از زیبایی روحت ،خنده های روی لبت لذت ببرند.خنده هایی که بزهم باید برای اطرافیان وآرامششان بر لب ایجادکنم تا وظیفه ام را درست انجام داده باشم.
من تنهای تنهاای خدای تنهاترین ها باز مانده ام.جامانده ام..افسرده ام از خودم از کارهایم از گناهانم از دل بی گناهم که بامن گناهکار میشود.
خودت گفته ای ولاتزرو وازرة وزر أخری هیچکس بار گناه دیگری را بر دوش میکشد اما خدای من در گناهانی که اخیرا مرتکب شده ام مرتضی هم شریکم هست.وسهم خودم تنها دلیلش عشق بود.دوست داشتن همروحم بود.همان که همنفسم شده بود فقط همین خودخودش را دوست داشتم بی هوس .وحالا باید از هم جداشویم.من میمانم با خدایم با بار گناه که همراه جدایی از او کمرم را خرد میکند.خدایا مرا ببخش خواهش میکنم باالتماس فراوان آبرویم را دودسته نگه دار.بگذار درمیان گرگهایی که خودشان را معصوم میدانند با سربلندی زندگی کنم.خدایا حرفم را در دهان نااهلان مینداز.
اینها خودنیز بی گناه نیستند اما با ذره بین همه را نگاه میکنند.خدایا در عالم گوسفنی مگذار گرگهایت مرا بدرن،مگذار اسیر گرگهای در پوستین گوسفند رفته شوم.خدایا پاکیم را به من برگردان.خدایا نفسم را به تو امانت میسپارم هرچند صاحبش نبوده ام اما دلبسته اش بودم بی همنفس میمانم تا نفس نفس با آبرو پیشت بیایم.فقط خسته ام خودت شارژم کن .پایان
تاریخ : جمعه 94/2/18 | 10:52 صبح | نویسنده : | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.