سلام که نام خداست،سلام که قولا من رب الرحیم است.سلام بر آقای مهربانیها.دیشب برای سال تحویل امامزاده سلطان سیدعلی پسر ابراهیم مجاب ب رفتم.هدیه ای که نیت آقام کرده بودم را تقدیمش کردم،تا زودتر بیاد.
کنار ضریح نشسته بودم،اسم حضرت زهراکه اومد بدجور دلم شکست،دلم هوای زهرای دور افتاده از مادرا کرد.بی وجدانا نمیگن اینم مادرشه.هیچکار هم نکرده باشم نه ماه حملش کردم باعشق.شیرش دادم با شور،بزرگش کردم.پابه پاش اومدم تا خانم شد.اصلا نمیخام بگم چه کار کردم که خدای ناکرده بوی منت بگیره.وظیفما تا اونجا که درتوانم بود انجام دادم.حقیقتا خدا بچه ی خوبی بهم داده بود.تواون سالهای غربت هم فرزند بود هم مادر،هم خواهر،هم شوهر.
محبتی که از زری کوچولوم دیدم خالص بود.گرچه مادر از هم دوریم اما جات تو قلبمه.هیچکسی نمیتونه قلب منا ازم بگیره جز خدا.درسته خونه ی قلبم ویرون شده اما هنوز نورامید توشه.توبه آغوش من برمیگردی.دیشب از فراقت داغون شدم اما...
امروز به خودم گفتم باید خودما جای مادر مفقودالاثرا بذارم،مادر اسرا،شهدا.شهدای گمنام...خون من از اون مادر رنگین تر نیست.مهدی از من دوره،گرچه من از مولا دورم،زهرا پیشم نیست،نمیذارن باهاش حرف بزنم،اما خدا که همیشه هست.بیداره،حاضره،شاهده.پس به دامان الاهم چنگ میزنم.
بیچاره مادر شهدا،مخصوصا موقع سال تحویل.خیلی بی خبری از فرزند سخته.
بهار اومد.یک سال گذشت ودیگه حتی ثانیه ای از اون برنمیگرده.وحالا 365 روز دیگه پیش رو داریم.365 طلوع وغروب خورشید میشه یک سال دیگه از عمرمون.خدایا کمکم کن در بدترین شرایط به یادت باشم،چون تو همیشه ودر هرحال به یادمی.بیدارم کن تا ببینم آنچه که هر دیده ای نمیتواند ببیند وتو دوست داری.
کمکم کن در سخت ترین شرایط خوبیها ولطف های خفیه ات را ببینم وشاکر وراضی باشم.صبر ورضا .این دومقام را آرزو دارم،عنایتی کن سیدی...عشق اول وآخرم تویی اما عشقهای زمینیم را حامی باش.دوستشان دارم گرچه کنارم نیستند.همنفسم،همسفرم،همروحم.
سال جدید سال پراز تحولات خوب وسازنده برایمان مقدر نما.آدم شویم همانی که تو میخواهی.نه آنی که نفسم میخواهد.
نفس نفس با همنفس میآیم در برت تا لبخندت آرامم کند ای خدای بزرگ ومهربان.یارا ما را دریاب
.: Weblog Themes By Pichak :.