سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تماس ممنوع.دیدار ممنوع.تحریم شدید ومن باید تحمل کنم.اما یک بار که فرزندم قاچاقی از کیوسک زنگم زد وگفت که چقدر دلتنگم شده،چقدر دوستم دارد وچقدر پشیمان است از رفتن..دلم آتش گرفت.میسوزیم در فراق هم.اودیگر مثل قبل هر هفته نمیآید احتمالا دوباره بنزین نیست ماشین خراب است.مرخصی نمی دهند.حالا گاهی اوقات به مدرسه زنگ می زنم وبا دخترم چند دقیقه ای حرف میزنم.میگوید دعا کن بمیرم ،هر روز از خدا مرگم رامیخواهم،دلتنگم اما مرا نمی آورد.تو بگو من خاکستر نشوم خوب است.میسوزم از این حرف.هر هفته منتظرم بیاید اما ناامید میشوم .حالا همنفسم تو بگو نفسی برایم میماند.؟! درد دوری از دو کس که جزئی از جانم هستند.باز هم خدا روغنم را میگیرد تا از من آدمی دیگر بسازد،شکایتی نیست.طاقت میخاهم.شاید هم شاکی شوم اثر کند اما از ادب دور است نزد مولا اعتراض کنم.



تاریخ : شنبه 93/12/23 | 10:50 صبح | نویسنده : | نظر

  • تک تاز بلاگ | قیمت دلار | تبادل اطلاعات