خانمی با همسرش گفت اینچنین:
کای وجودت مایه ی فخر زمین
ای که هستی همسری بس ایده آل
خواهشی دارم مکن هی قیل وقال
هفت سین تازه ای خواهم زتو
کم توقع گشته ام در سال نو!!!!
سین یک،سیاره ای نامش سمند!
تا که در دل هی کنم من آب،قند!!!
سین دوم سینه ریزی پر نگین
تا پرد هوش از سر اهل زمین
سین سوم یک سفر سوی فرنگ
دیدن نادیده های رنگ رنگ
سین چارم ،ساعتی شیک وقشنگ
تا که گویم هست سوغات فرنگ
سین پنجم سمع دستورات من
تا ببالم من به خود در انجمن
چون دو سین دیگرش آمد کم او
رفت اندر فکر واندیشه فرو..
گفت با ناز وکرشمه،که ای عیال
من کم آوردم دو سین ای خوش خصال
گفت شویش من کنون یاری کنم
با شما البته همکاری کنم
سین شش سنگی برای قبر من
تا زمن عبرت بگیرد مرد وزن
سین هفتم سوره ی الحمد خوان...
تا مگراز آن شود شاد این روان...
تاریخ : شنبه 93/12/16 | 10:26 صبح | نویسنده : | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.