خدای خوبم،آنگاه که خود را در برابرت محک میزنیم وبازخواست میکنیم جز خجالت چیزی نداریم در برابرت عرضه کنیم.
قرار گرفتن در مسیر بندگی آرزوی ماست.گاه راه را خود کج میکنیم تاکمی خوش بگذرد.غافل آنکه بیراهه ها جز خستگی روحی چیزی برایمان ندارد..
تنها شدن ها وخلوت با معبود اگر بعد از تلنگری به وجدان خفته باشد چه حسی دارد،تصمیم برای تغییر
آدم شدن،عوض شدن،خوبتر شدن....گناه نکردن....اصلا هرچه تو بخواهی.سخت است اما شیرین.شوری اشک چشم وقتی گوشه لب مزمزه شود تلخی کارها وخامیها را به یاد می آورد.. رو ب آسمان وگاهی سر ب زیر از شرم ستارالعیوبی پروردگار.
دست برکوبه کدام در بزنیم که آنقدر بزرگ و نامی باشد تا واسطه گردد برای امدادنجاتمان.؟
یه اربابی داریم سخی ومهربان.مظهر بخشش وگذشت.صدایش بزنیم محال است جوابمان را ندهد.ارباب سرباز صفری هستیم پراز خطا.اما شنیده ایم اینجا صاحبی داریم که تنبیه کردنش رحمت است.اصلا انگار شتر دیدی ندیدی شده کارش.شرمنده ایم آقا.سربارت شده ایم.درجه نداریم.دستمان را بگیر ...دعایمان کن
کجای عالمی؟اصلا ببخش همین جایی ما گم شدگان درمسیر ناکجاآباد کجاییم؟؟ماغایبیم در کلاس بندگی شماحاضری آقا.
یا غیاث المستغیثین ادرکنی
.: Weblog Themes By Pichak :.