سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام بر گوشه نشین قلبم،آرام جانم

دوست داشتم حرف دلما این بار از مشهد برای دلم بنویسم اما نتونستم تا لحظه موعود خویشتن داری کنم.اصلا نمیدونم چطور به دل مهربونت افتاد تا پیامم بدی ومجبور بشم مزد گناه نکردنما برات بگم.

محبوب دلم سفر آخرم به مشهد،خیلی چیزها را عوض کرد.آخرین دیدار صمیمانه ما کنار در کلاس 5 بود.وقتی اومدم برای خداحافظی و...

نمیدونم چرا حس عجیبی به اون سفر داشتم.فکر میکردم بازگشتی نداره یا اصلا تصورم این بود چجور میتونم دوری وجداشدنا تحمل کنم.

ولی خوشبینم میکردی ومیگفتی زود برمیگردم.

زود برگشتم اما درواقع این سفر بازگشتی نداشت،پربود از دوری وجدایی

عمرمن کنار آقا اتفاقات عجیبی رخ داد .بارها اومدم اینجا بنویسم اما باورت نمیشه هربار یه جورایی مانع پیش میومد تا ذخیره نشه.یا برق میرفت یانمیدونم اصلا جور نشد تا حداقل برای خودم ثبتش کنم.

دیگه یقین پیدا کردم که برای همیشه توی دل و ذهنم نگهش دارم.اما دور تازه زندگی وتمرین کنترل نفس برای من آغاز شد.خیلی وخیلی بیشتر از اونی که فکرشا بکنی سخت بود.پیام میدادی ومجبور بودم جواب ندم.اگه میخاستم به حرف اون آقا باشم بایدخیلی عصبانی میبودم اما دلم راه صلحا نگه میداشت.

شایدم هیچوقت تصورنکنی که دلم چقدر باهات بود اما به ته خط جدایی رسیده بودم.باید دل میکندم.قول داده بودم به آقام که گناه نکنم.خواستم کمکم کنند ولی اگه درد هجرانا میدونستم حتما بیشترمدد میطلبیدم.خستت نکنم روزهای سخت آزارم دادند.دلتنگی ودوریت زجرم داد.شاید اگه تبیین براهین خداشناسی نبود هنوزم تحریمها شدیدترادامه داشت.ولی روزی که معطر به دیدنم اومدی تا دوباره شاگردی کنم هم باعث نشد قولما بشکنم.

بعد رفتنت نشستم جایی که بودی بوی خوشت توفضا مونده بود.اما نذاشتم دلم باهات با خودش حرف بزنه.حتی جلو اشکما گرفتم تا دلم به هوای چشام نلرزه.

بازم فلسفه مجبورم کرد تا روبروت بشینم اما حرفی که مهری زده بود داغونم کرد.تلنگرم زد تا برم ودیگه برنگردم

آه عزیزم خیلی حرفها برات دارم که قابل گفتن نیست.فقط بدون آرامشی که سال قبل داشتم وتونستم فشارهای عصبی وتلاطمهای روحی را تحمل کنم به عشقت بود.آرامشی که همیشه انتظارشا داشتم.

اما موندنی نبود.از دست رفت...

حالا پاداش اون همه زجر ومقاومت دعوت نامه آقامه.دوباره اذنم دادن برم پابوس.نمیدونم به شما گفتم که ازحضرت معصومه پماد زخم دل برام بگیرید یا به دوستم گفتم قم میری بخواه.چه میکنند اینخواهر وبرادر.واقعا کریمند.

خدابخواد سه شنبه دارم میرم مشهد تا مرهم زخم قلبما بگیرم.اگه رفتم صحن گوهرشاد و درد دل کردم،اگه پای پنجره فولادش گریه کردم واستغفار  این بار میخام برم نسخه درمون بخام.

حکم نهایی را از آقا بگیرم.تا دوباره تسلیم بشم به حکم رضا.تا بخام مقام رضا را به منم بدن.راضی بشم به سرنوشت.این بار هم شاید جدایی در تقدیر باشه.شنیدم میخواهی از این دیار خداحافظی کنی...

رفتنت یعنی جدایی.یعنی فراق ابدی دل این زن تنها...یعنی خداحافظ بهترین زاد خدا

کاش خود خدا هر جور مصلحته را به زبونم بندازه تا پیش امام رضا درخواست کنم.سر سفره کریم اهل البیت.

روز تولدت اولین نماز صبحی هست که انشاالله توفیق داشته باشم صحن انقلاب همون جایی که دلم به آقا گره میخوره.ادا کنم وبخام از خدا تا عمر باعزت نصیبت کنه.به دلم گرفتم برات کربلا را به عنوان کادوی تولد از آقا براتون امضا بگیرم.وبخام ازخدا تا نگهت داره از شر شیطان و هوای نفس.همه ما را که اگه نگه نداره هیچکس نگاهمون نمیکنه.

تورا تا عمق جانم دوست میدارم.تولدت مبارک                




تاریخ : یکشنبه 94/12/16 | 12:15 صبح | نویسنده : | نظر

  • تک تاز بلاگ | قیمت دلار | تبادل اطلاعات