سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هنوز 24 ساعت نگذشته اما 24 سال هم بیشتر حسش کردم....نبودن شیرین در کنار فرهادش تلخ ترین قصه تاریک تاریخ است....و تاریک تر آنکه باید خود را مجبور به تنهایی کنی حال آنکه نیمه گمشده و عشقت در چند قدمی توست....او میگفت باید همه را فراموش کنی...اما در دلم گفتم غلط زیادی نکن عنصر خشک و بی روح...تو چه میدانی درد تنهایی و عشق مقدس را...توچه میفهمی آغوش پر از مهرو صداقت را...تو لذت بوسه های پر از آتش عشق را چشیده ای؟....اما نه من میتوانستم بگویم  نه او می توانست بشنود...اما به خودم گفتم باید با تنهایی کنار بیایم...استاد عشق آموخت که عاشق واقعی آن است که بخاطر معشوقش پا روی دلش بگذارد...نیخواهم آبروی او هم مثل من برود....اگر آبرویش رفت (زبانم لال) دیگر هیچ ندارد  آن روز است که از من نیز هیچ نخواهد ماند....پس باید از تو فاصله بگیرم و با خاطرات شیییییییییییییرینمان خوش باشم.....ولی کاش میدانستی چقققققققققدردوستت دارم..به یادت که میفتم دلم فرو میریزد...هر کجا رفتی و هستی بدان دوستت داشته و دارم و خواهم داشت و هرگز کسی را به دلم راه نمیدهم هرگز....تا یاد و خاطرت با من باشد همیشه................................امضاء با تمام عشق پسر آدم




تاریخ : جمعه 94/2/18 | 11:2 صبح | نویسنده : | نظر

  • تک تاز بلاگ | قیمت دلار | تبادل اطلاعات