سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوباره یک صبح دیگه از راه رسید.یعنی تولد دوباره،تجربه ی یک روز جدید وتکرار نشدنی از عمر.خداوندا نمیدانم اصلا غروب این طلوع زیبا را خواهم دید یا نه.آقای مهربانم کجایی؟ امروز ،نامه ها ی ما به شما عرضه میشود.مهدی جان،مولای من،آیا میشود امروز لبخندی بزنی وبگویی خدا بخاطر من عفوش کن،آقاجان لبخند شما غصه های دلم را کمرنگ میکند.دلخوشیم این است که صبح ها سلامتان میکنم وچون شما السابقون السابقونید یقین دارم زودتر سلام میکنید.الهی هر جاهستی،به هر کاری مشغول،سلامت باشی.اما مگه ماها میذاریم؟ همه گم کرده راهیم،الکی مشغول،الکی حرف میزنیم،الکی میدویم،اصلا الکی خوشیم..همش شد الکی اما واقعا دلتونا میشکنیم با همین غفلتها.نگاهمون کن سیدی یا مولای...خورشید میخاد بیاد اما خاهش میکنم دعا کن آدم باشیم،آدم وار عمل کنیم.سربازی شما مشکله شما خوبی،ما کوتاهی میکنیم.تنها پادگانیه که اگه سرباز خطا بکنه اضافه خدمت نمیخوره،محروم میشه.آقاجان پشت در سربازخانه التماست میکنم راهم بده،تنبیهم کن اما اخراجم نکنید.صباح الخیر سیدی



تاریخ : پنج شنبه 93/12/14 | 7:30 صبح | نویسنده : | نظر

  • تک تاز بلاگ | قیمت دلار | تبادل اطلاعات